ایا عمر در سریال خواهران و برادران میمیرد

خواهران و برادران

 

آمینا
(نگران)
ایبایک چطوره؟

ابراهیم
(با ناراحتی)
خوب نیست. دکتر می گوید زمان زیادی برایش باقی نمانده است.

خواهر و برادرها همه با غم در چشمانشان به یکدیگر نگاه می کنند.

یوسف
(با اشک)
من نمی توانم باور کنم که این اتفاق می افتد.

زینب
(تلاش برای قوی بودن)
ما باید برای Ibike قوی باشیم. او اکنون بیش از هر زمان دیگری به ما نیاز دارد.

دوربین روی عکس IBIKE، سگ محبوب ابراهیم که روی تختی در اتاق نشیمن دراز کشیده، زوم می کند. او ضعیف و ضعیف به نظر می رسد.

برش به:

INT. اتاق نشیمن ابراهیم – روز

خواهر و برادر دور تخت آیبایک نشسته اند و پنجه او را گرفته اند و به آرامی با او صحبت می کنند.

آمینا
(با اشک)
تو خیلی پسر خوبی بودی، آیبایک. ما شما را خیلی دوست داریم.

یوسف
(گریه کردن)
خیلی دلم برات تنگ میشه رفیق

زینب
(نگهداری اشک)
شما بخش مهمی از خانواده ما بوده اید. ما هرگز شما را فراموش نخواهیم کرد

ناگهان Ibike شروع به سرفه شدید می کند. خواهر و برادرها همه با هشدار از جا می پرند.

ابراهیم
(با عجله به سمت آیبایک می روند)
اشکالی نداره پسر ما اینجا هستیم برای شما

سرفه های آیبایک کم می شود و با لبخندی ضعیف به ابراهیم نگاه می کند.

IBIKE
(ضعیف)
ممنون ابراهیم برای همه چیز ممنون.

خواهر و برادرها همه با چشمانی اشکبار به یکدیگر نگاه می کنند. آنها می دانند که زمان Ibike در حال اتمام است.

برش به:

INT. اتاق نشیمن ابراهیم – شب

خواهر و برادرها همه دور تخت آیبایک نشسته اند و شمع در دست دارند و بی صدا دعا می کنند.

ناگهان آیبایک آخرین نفسش را می کشد و چشمانش را می بندد. خواهر و برادرها همه بی اختیار شروع به گریه می کنند.

ابراهیم
(با اشک)
آرام بخواب دوست عزیزم شما همیشه در قلب ما خواهید بود.

با محو شدن صفحه به رنگ سیاه، دوربین روی صورت Ibike زوم می کند.

اشتراک در
اطلاع از

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: Content is protected !!